"از من بگریزید که می خورده ام امروز "از"همای شیرازی"
از من بگریزید که می خورده ام امروز
با من منشینید که دیوانه ام امشب
ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد
ای بی خبر از گریه ی مستانه ام امشب
یک جرعه آن مست کند هر دو جهان را
چیزی که لبت ریخت به پیمانه ام امشب
بی حاصلم از عمر گران مایه فروغی
گر جان نرود در پی جانانه ام امشب .
"همای شیرازی"
با من منشینید که دیوانه ام امشب
ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد
ای بی خبر از گریه ی مستانه ام امشب
یک جرعه آن مست کند هر دو جهان را
چیزی که لبت ریخت به پیمانه ام امشب
بی حاصلم از عمر گران مایه فروغی
گر جان نرود در پی جانانه ام امشب .
"همای شیرازی"
+ نوشته شده در دوشنبه هجدهم آبان ۱۳۸۸ ساعت 18:8 توسط محمود رضا آذرخش
|