"درآمد "از"حمید مصدق"
تو به من خندیدی
و نمی دانستی ...
من به چه دلهره از باغچه ی همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
وتو رفتی و هنوز ...
سالها هست كه در گوش من آرام ، آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان
غرق این پندارم
که چرا خانه ی کوچک ما سیب نداشت ؟
"حمید مصدق"
و نمی دانستی ...
من به چه دلهره از باغچه ی همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
وتو رفتی و هنوز ...
سالها هست كه در گوش من آرام ، آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان
غرق این پندارم
که چرا خانه ی کوچک ما سیب نداشت ؟
"حمید مصدق"
+ نوشته شده در دوشنبه هجدهم آبان ۱۳۸۸ ساعت 13:13 توسط محمود رضا آذرخش
|